ایکون سایت امیر مهجوریان

تفکر سیستمی[1] به‌عنوان رویکردی جامع‌نگر برای فهم و مدیریت پدیده‌های پیچیده (سیستم‌ها)، در چند سال اخیر با ادبیات معماری سازمانی پیوند خورده است؛ به‌گونه‌ای که در بسیاری از تعاریف جدید از معماری سازمانی، سازمان معادل یک «سیستم اجتماعی-فنی» پیچیده در نظر گرفته می‌شود و تفکر سیستمی با تصویرسازی از سیستم (سازمان) و نیز به‌کارگیری نظریه‌های سیستمی برای فهم، تحلیل و طراحی آن به غنای نظری معماری افزوده است.

تفکر سیستمی نقطه مقابل تفکر تحلیلی است. تفکر تحلیلی جوهره علوم کلاسیک است که در آن فرض می‌شود برای شناخت یک موجودیت کافی و لازم است که تک‌تک اجزاء آن را شناخت، به‌عبارت‌دیگر مجموع اجزاء معادل کل انگاشته می‌شود (Gharajedaghi , 2011).

تعریف سیستم

سیستم از مجموعه‌ای از عناصر یا اجزاء تشکیل ‌شده است که برای هدفی (منظوری) به‌صورت منسجم سازمان‌دهی و به‌هم‌پیوسته شده‌اند، به‌طوری‌که به‌واسطه تعاملات متقابل اجزاء سیستم، ویژگی‌های کل سیستم چیزی متفاوت و فراتر از مجموع ویژگی تک‌تک اجزاء آن است. در همین راستا، تفکر سیستمی را وسیله‌ای برای دیدن کل و توجه به «روابط متقابل[2]» و «الگوهای تغییر» بجای تصاویر ایستا[3] می‌دانند (INCOSE, 2015). باید توجه داشت میان «سیستم واقعی» با «مفهوم سیستم» – یعنی آنچه ما از سیستم ادراک می‌کنیم – تفاوت وجود دارد، در اغلب متون واژه سیستم در حقیقت بیانگر مفهوم سیستم از دیدگاه ناظر است.

چرخه حیات سیستم را می‌توان به‌صورت زیر در نظر گرفت (Giachetti , 2010):

  • شناسایی سیستم: شناسایی سیستم و تعیین هدف، محدوده و مرزهای سیستم
  • تحلیل سیستم: جمع‌آوری نیازمندی‌ها و تحلیل صورت‌مسئله سیستم
  • طراحی سیستم: نقشه‌های جامع و دقیق از سیستم
  • ساخت سیستم: ایجاد سیستم طبق نقشه‌های تهیه‌شده
  • راه‌اندازی سیستم: راه‌اندازی و استقرار سیستم در محیط
  • عملیات و نگهداشت: پشتیبانی از سیستم در حال کار
  • کناره‌گیری سیستم: بازنشستگی سیستم

در ادبیات معماری سازمانی واژه «سیستم»- بسته به زمینه مبحث – معادل است با:

الف: سیستم به معنای نرم‌افزارهای کاربردی سازمان

ب: سیستم به معنای ترکیبی از ابزارهای انسانی و فناوری

ج: برهم‌کنش مجموعه‌ای از عناصر وابسته‌به‌هم با تعاملاتی پویا که شکل‌دهنده یک کلیت پیچیده و غیرقابل تجزیه به عناصر کوچک‌تر با همان خاصیت کل است.

ویژگی‌های سیستم‌های پیچیده

برای پیچیدگی یک تعریف مشخص و موردتوافق وجود ندارد، این خود اولین نشانه از مشکلات پیچیدگی است! اما برای تبیین پیچیدگی می‌توان علائم، مثال‌ها و شرایطی را که به حوزه موضوعی این کتاب نیز مرتبط باشد، ذکر کرد. برخی نشانه‌های اولیه یک سیستم پیچیده به‌قرار زیر است:

  • سیستم پیچیده معمولاً از اجزاء زیاد و غیرهمسان (هم‌جنس) تشکیل شده است.
  • رفتار یک جزء سیستم، می‌تواند رفتار تعداد دیگری از اجزاء را تحت تأثیر قرار دهد.
  • خروجی سیستم صرفاً وابسته به ورودی‌ها و عملیات سیستم نیست.
  • سیستم دارای حالات[4] متنوع و گوناگونی بسته به متغیرهای داخلی و محیطی است که این تغییر حالات کاملاً پیش‌بینی‌پذیر و مدیریت‌پذیر نیست.
  • سیستم بیش از یک کانال ارتباطی با محیط پیرامون دارد.
  • رفتار سیستم بر اساس روابط علی-معلولی مشخص و تعریف‌شده نبوده و عدم قطعیت در آن مشاهده می‌شود.
  • تغییرات کوچک در شرایط یا یک جزء ممکن است تأثیر بزرگ و پیش­بینی­ نشده بر سایر اجزاء یا کل سیستم داشته باشد.
  • رابطه خطی و مستقیم بین تغییر شرایط محیطی با رفتار سیستم وجود ندارد.
  • سیستم پیچیده دارای نظم و هدفی خودانگیخته است.
  • امکان تطبیق با شرایط جدید یا محیط جدید را دارد و نوعی مکانیزم خودتطبیقی در آن دیده می‌شود.
  • مرزهای ارتباطی آن با محیط پیرامونی قابل تعیین و تفکیک دقیق نیست.

در نگاهی دیگر، سیستم‌های پیچیده را می‌توان سیستمی از سیستم‌ها (SoS) در نظر گرفت. به زبان ساده هر عنصر از یک سیستم پیچیده خود یک سیستم است، البته ازآنجاکه سیستمی از سیستم‌ها نیز خود یک سیستم محسوب می‌شود، تفکیک بین این دو به دیدگاه ناظر (مخاطب) و شرایط صورت‌مسئله وابسته است.

گاهی اوقات سیستم‌های پیچیده به‌اشتباه معادل مجموعه‌ای[5] از چند سیستم تصور می‌شوند، درحالی‌که سیستمی از سیستم‌ها مبتنی بر ارتباطات پویا بین سیستم‌ها است که رفتار کل را شکل می‌دهد، اما در مجموعه‌ای از چند سیستم که روابط پویا و تأثیرگذاری بر یکدیگر ندارند، عملکرد کل معادل مجموع عملکرد اجزاء آن است. برای مثال در سیستم پیچیده «زندگی شهری»، مجموعه‌ای از سیستم‌های اجتماعی، اقتصادی، زیست‌محیطی، حمل‌ونقلی، حاکمیتی و… در هم‌کنش با یکدیگر منجر به شکل‌دهی ساختار و رفتار زندگی شهری می‌شوند که در این حالت نمی‌توان نقش هرکدام را به‌صورت مجزا تفکیک و تحلیل کرد.

جمشید قراچه‌داغی با بیان اینکه تفکر سیستمی، هنر ساده‌سازی پیچیدگی است، پیچیدگی و آشوب را نه ویژگی دنیای جدید، بلکه نتیجه ادراک و فهم ناقص ما از پدیده‌ها می‌داند که به‌واسطه عدم تجهیز به ابزار و روش مناسب در دید ما، غیرقابل فهم و پیچیده جلوه می‌کنند .

در منظومه فکری معماری سازمانی نیز «معماری» را توصیفات یک شیء پیچیده می‌دانند که برای طراحی و نگهداشت آن شیء نیاز به آن توصیفات است. همچنین ازنظر جان زکمن، کسب‌وکارها در عصر اطلاعات به‌مراتب پیچیده‌تر و غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر از عصر صنعت هستند.

اصول حاکم بر مدیریت پیچیدگی در سیستم

در این بخش نگاهی می‌کنیم به اصول حاکم بر مدیریت سیستم‌های پیچیده و چگونگی تأثیر آن‌ها بر نگرش و روش معماری سازمانی:

الف) برای فهم سیستم‌های پیچیده نیاز به نگاه انتزاعی و کل‌نگر است

برای فهم و تحلیل رفتار سیستم‌های پیچیده اگر بخواهیم در سطح جزییات همه اجزاء و روابط بین اجزاء سیستم ورود کنیم با متغیرهای متعدد اثرگذار و ناپیوسته‌ای مواجه خواهیم شد که توانایی تحلیل رفتار سیستم را تقریباً غیرممکن می‌کند. به‌بیان‌دیگر درگیر شدن در همه جزییات سیستم پیچیده امکان نتیجه‌گیری و جمع‌بندی را محدود می‌کند، در عوض تلاش برای فهم سیستم در سطح انتزاعی و پیش‌بینی تقریبی از حالات آینده سیستم به‌صورت فازی راهکاری مناسب است.

در برخورد با پیش‌بینی حالات آینده گاهی تعیین اینکه دقیقاً سیستم در چه وضعیتی خواهد بود به‌سادگی ممکن نباشد، در عوض پیش‌بینی اینکه چه اتفاقی نخواهد افتاد یا چه وضعیتی وجود نخواهد داشت، امکان‌پذیرتر است. برای مثال یک مدیر می­تواند پیش‌بینی ‌کند که در سه سال آینده نیمی از سیستم‌های اطلاعاتی حذف (جایگزین) خواهند شد، بدون اینکه با قطعیت بگوید دقیقا چه چیزی به‌جای آن‌ها جایگزین می‌شود!

ب) انعطاف‌پذیری در برابر تغییرات مهم‌تر از بهینه کارکردن سیستم است

یکی از ویژگی‌های سیستم‌های پیچیده شباهت به ارگانیسم‌های تطبیق‌پذیر است. این ارگانیسم‌ها نوعی از آمادگی برای تغییر جهت حفظ حیات را دارا می‌باشند. سازمان به‌عنوان یک سیستم پیچیده اجتماعی-فناورانه در تحول دائمی است، تغییرات (سریع یا کند) محیطی، پیشران‌های فناوری، قوانین جدید، نیازمندی‌های در حال تغییر ذینفعان، راهبردهای جدید رقبا و تغییر سایر متغیرهای داخلی و محیطی همگی نشان‌دهنده اهمیت آمادگی و استقبال سیستم از تغییرات است.

درباره تغییرات باید توجه داشت که گاهی نه‌تنها ابعاد و دامنه تغییرات گسترده است، بلکه حتی تحلیل تأثیرات آن بر سیستم نیز مبهم است. ازاین‌جهت، می‌توان گفت شرط پایداری (بقا) سازمان-سیستم در برابر تغییرات نوسانی و غیرقابل‌پیش‌بینی در کسب‌وکارهای درهم‌تنیده و شبکه‌ای امروزی، قابلیت تطبیق‌پذیری است، چنانچه از آلبرت اینشتن[6] نقل شده است که «معیار هوشمندی در توانایی تغییر (تطبیق) است».

تطبیق‌پذیری در معماری سازمانی و سیستم‌های پیچیده به مباحثی فراتر از تغییرات و چابکی در کسب‌وکار می‌پردازد، صورت‌مسئله تطبیق‌پذیری عبارت است از نوسانات[7] مداوم وضعیت، عدم قطعیت متغیرها و ناهمگنی[8] سیستم‌ها در اکوسیستم پیرامونی. جهت مدیریت این حجم و ابعاد از تغییرات و ضرورت تطبیق با شرایط جدید در کمترین زمان ممکن، راه‌کارهای کلاسیک معماری جوابگو نخواهد بود؛ لذا می‌توان انتظار داشت که به‌تدریج چارچوب‌ها، استانداردها و روش‌شناسی‌های خاص این موضوع نهادینه شود.

ج) مدیریت معماری نیز مانند سیستم در حال معماری، دارای پیچیدگی است

انجام معماری مانند «آب‌خوردن» ساده نیست، مدیریت معماری نیز مانند خود سیستم، دارای پیچیدگی‌های گوناگونی است؛ در اولین قدم انتخاب چارچوب از میان جنگلی از چارچوب‌ها، سپس سفارشی‌سازی چارچوب، مدیریت تیم معماری، انتخاب ابزارها و استانداردهای مناسب و سایر امور مربوط به مدیریت و اجرای معماری دارای درجاتی از پیچیدگی است. بسیاری از ویژگی‌های سیستم‌های پیچیده درباره خود معماری و مدیریت آن نیز صدق می‌کند، لذا تصمیم‌گیران باید به این نکته توجه ویژه داشته باشند که معماری سازمان به‌سادگی انتخاب و خرید یک محصول نیست؛ که اگر این‌گونه بود تا اکنون همه سازمان‌ها به وضعیت مطلوب و ایده‌آل رسیده بودند!

د) مدیریت سیستم پیچیده در لبه آشوب

لبه آشوب[9] اصطلاحی است که توسط استوارت کافمن[10] ابداع شد (Kauffman , 1993) و مفهوم آن مدیریت به‌گونه‌ای است که نه بیش‌ازحد کنترل‌شده (قوانین بی­شمار و دست‌وپاگیر) باشد و نه بیش‌ازحد بدون کنترل (هرج‌ومرج). تحقیقات وی نشان داد وقتی سیستم بیش‌ازحد در معرض قوانین و کنترل‌های متعدد قرار گیرد، امکان تغییر ناگهانی به سمت آشوب وجود دارد. تحقیقات دیگری نشان داده است این موضوع در خصوص سازمان نیز می‌تواند صادق باشد؛ به‌عبارت‌دیگر دخالت بیش‌ازحد مدیریت ارشد در تمامی جزییات و عملیات کسب‌وکار یا اعمال کنترل‌های بیش‌ازحد و سخت‌گیرانه منجر به عملکرد ضعیف‌تر سازمان شده و ریسک خارج‌شدن کامل امور از کنترل را به همراه دارد. در خصوص مدیریت معماری سازمانی نیز همین نکته صدق می‌کند: اصول و قواعد معماری نباید بیش‌ازحد سخت‌گیرانه و محدودکننده باشد که منجر به بروکراسی دست‌وپاگیر شود، نه آن‌قدر سهل‌انگارانه و بدون نظم که به‌سادگی قابل دور زدن باشد.

وقتی سیستم بر اساس روابط و اجزاء متنوع خود رفتار می‌کند، برهم‌کنش میان این رفتارها و تعاملات باعث وجود یک موجودیت پیچیده می‌شود که تغییر رفتار آن به یک وضعیت جدید قابل توضیح به‌صورت یک رابطه واضح علی-معلولی با متغیرهای تعریف‌شده نیست، مانند یک جامعه که تغییر روابط اجتماعی و ارزش‌های آن قابل مهندسی به شکل فرمول‌های مشخص نیست و چه‌بسا در واکنش به تصویب قوانینی که نیت آن بهبود یک ارزش اجتماعی بوده، مجموعه‌ای از برهم‌کنش‌ها بین عناصر و اجزاء جامعه رخ دهد که نتیجه معکوس به بار آورد. یکی از چالش‌های دولت‌ها نیز همین روابط غیرخطی و غیرقابل‌پیش‌بینی‌ بودن رفتار سیستم‌های پیچیده اجتماعی است.

تکامل تدریجی نظام معماری سازمانی به معماری سیستم‌های پیچیده

در جمع‌بندی می‌توان گفت پیچیدگی در سیستم حاصل وجود متغیرهای بی­شمار، روابط متقابل متعدد و به‌هم‌پیوسته، شفاف نبودن همه روابط علی-معلولی، عدم امکان تبیین دقیق نحوه رفتار سیستم و مهم­تر از همه ویژگی‌های ظهوریافته[11]­ است. ویژگی‌های ظهوریافته تنها در سطح کل (سیستم) معنی‌دار هستند و در مقیاس اجزاء و مؤلفه‌های سیستم بی‌معنا می‌شوند (Giachetti). به‌عبارت­دیگر با رویکرد استنتاج کل به جزء نمی‌توان علت ویژگی‌های ظهوریافته را تبیین و تحلیل کرد. معنای اصطلاح کل‌نگری[12] که برای سازمان و معماری سازمان به‌کرات استفاده می‌شود، اکنون بهتر معنا پیدا می‌کند.

با توجه به توضیحات فوق، می‌توان استنباط کرد که معماری سازمانی در حقیقت درباره معماری یک سیستم پیچیده اجتماعی-فنی است که ملموس‌ترین و نخستین مصداق آن یک شرکت-موسسه یا ترکیبی از چندین تشکیلات (بخش) مرتبط بوده است. برخی صاحب‌نظران مکتب سوم، نظام معماری سازمانی را زیرمجموعه‌ای از نظام کلان‌تر معماری سیستم (سیستم به معنای عام) می‌دانند که محدوده آن سیستم‌های اجتماعی-فنی است .

به نظر نگارنده، باوجود اهمیت و کاربرد معماری در مصداق یک سازمان، رشته معماری می‌تواند و باید برای هر نوع سیستم پیچیده به‌کاربرده شود و این مستلزم دگردیسی[13] نظری و عملی در پیکره دانش معماری سازمانی است. سیر تحول گفتمانی معماری سازمانی حکایت از آن دارد که این نظام (رشته) به‌تدریج در حال تغییر شکل و محتوا به کلاس والد «معماری سیستم‌های پیچیده» است، به‌طوری‌که کلاس‌های فرزند (زیرشاخه‌های) آن به دامنه‌های متنوعی از صورت‌مسئله‌ها مانند سازمان (شرکت، تشکیلات)، سیستم‌های اطلاعاتی (نرم‌افزارهای پیچیده و مقیاس وسیع)، صنعت (خوشه کسب‌وکار)، اکوسیستم (سیستمی از سیستم‌ها) و نظایر این‌ها اختصاص خواهد یافت. همچنین برای هر شاخه (کلاس فرزند) باید چارچوب‌ها، روش‌شناسی‌ها و ابزارهای متناسب تدوین و تکامل یابد، اگرچه سازگاری محتوایی و منطقی بین پیکره دانش کلاس والد معماری با کلاس‌های فرزند نیز اهمیت دارد.

مجموعه مطالب این فصل بیان­گر این فرضیه است که چالش حاکم بر سیستم­های پیچیده، نه به­ خاطر کمبود «مدل­ها» و «چارچوب­ها»، که به­ سبب عدم وجود یک «فرامدل» در سطحی ماورای روش­ها و مفاهیم موجود است تا به «نبرد بی-­پایان» میان مدل­ها پایان دهد.


[1] Systems Thinking

[2] Interrelationships

[3] Static

[4] States

[5] Set

[6] Albert Einstein

[7] volatility

[8] heterogeneity

[9] Edge of Chaos

[10] Stuart Kauffman

[11] Emergent Properties

[12] Holism

[13] Metamorphosis

اشتراک‌گذاری محتوا: