یکی از ایدههای قابلتأمل درباره معماری امکان خودکارسازی[1] یا نیمه-خودکارسازی[2] فرایند معماری است، بهگونهای که نیازمندیها و صورتمسئلههای مختلف در سازمان را بهعنوان ورودی دریافت نموده و مانند یک کارخانه، مدلسازی و مفهومسازی توسط ابزارهای مکانیزه انجام شود و سپس طرح و برنامه مناسب برای اقدام را تهیه کند تا در زمان مناسب و با هزینه معقول به اجرا برساند؛ بهعبارتدیگر راهاندازی نظام معماری مشابه یک «کارخانه معماری» که منظور از کارخانه در اینجا تأکید بر خودکارسازی، کارایی، مقیاسپذیری و تضمین کیفیت معماری است. در ادامه امکان تحقق این ایده را با مثالهایی بررسی میکنیم.
مفاهیم «کارخانه نرمافزاری» در دهه 1960 با هدف نیمهخودکارسازی فرایند طراحی و توسعه نرمافزار در مقیاس انبوه پدیدار شد، مسائل و مشکلات فرایند توسعه نرمافزار – خصوصاً خطاهای زیاد، تاخیرات بالا و دوبارهکاریها- در آن دوره زمینهساز ایده خودکارسازی فرایند توسعه نرمافزار شد که اگرچه به تولید کارخانه نرمافزار نینجامید اما نظام فکری برنامهنویسان و مهندسان نرمافزار را متحول ساخت. فراگیرشدن ابزارهای کمکی تولید نرمافزار و ظهور روششناسیهای جامع در دهههای بعدی ازجمله نتایج آن بود.
با توجه به توضیحات فوق، موضوعیت ایده کارخانه معماری در اینجا مفهوم پیدا میکند. ابتدا باید منظور از کارخانه را بیشتر توضیح دهیم، ماهیت معماری که با خلاقیت و هنر آمیختهشده است را نمیتوان کاملاً خودکارسازی نمود تا نقش معمار در حد یک «سرپرست خط تولید» کارخانه معماری کاسته شود که یک مسئولیت روتین را به عهده دارد، لذا منظور از کارخانه معماری، نوعی نیمهصنعتیسازی فرایند معماری با استفاده از الگوها، مدلهای مرجع و گامهای استاندارد است که با استفاده از قطعات ازپیشآماده و فرایند استاندارد در کمترین زمان ممکن، خروجی کارآمد را تولید میکند.
برای شفافسازی بیشتر با رجوع به کتاب “معماری سازمانی همکارانه” ادبیات تولیدات صنعتی و مفهوم خط تولید کارخانه را مرور می کنیم: در زبان آلمانی تفکیک جالبی بین Fabrik و Manufaktur شده است، اگرچه در زبانهای دیگر معادل هر دو یک واژه قلمداد شده است (کارخانه). Fabrik یک کارخانه با تولیدات صنعتی انبوه است که همه به یک شکل و با یک استاندارد تولید میشود (مثلاً خط تولید یک مدل خودرو سواری معروف)، اما Manufaktur یک کارخانه برای تولید نوع خاصی از محصول سفارشیشده با استفاده از قطعات-ماژولهای از پیش آماده ولی متکی بر مهارت انسانی و خلاقیت استادکاری است که ممکن است هیچ دو محصولی که آماده میکند دقیقاً یکسان نباشند، اگرچه بیشتر قطعات و عناصر بهصورت صنعتی برای استادکار آماده شدهاند (برای مثال خط تولید ماشینهای مسابقه که در تعداد محدود تولید میشوند و برخی عملیات تولید قابل سفارشیسازی بنا بر سلیقه یک مشتری خاص یا شرایط مسابقه است).
اکنون مفهوم کارخانه معماری (Manufaktur) را میتوان راحتتر توضیح داد: معماران ماهر و سایر ذینفعان در یک محیط نیمهخودکار با استفاده از مؤلفهها، ابزارها، الگوها و روالهای نسبتاً استاندارد با حداقل زمان و هزینه ممکن، خروجی اثربخش و مطمئن تولید میکنند. بدین منظور میبایست نسل جدیدی از چارچوبها، الگوها، ابزارها و… معماری پدید آید که با نگاه نیمه-صنعتی و استانداردمحور کارخانه معماری مطابقت داشته باشد. میزان استفاده از مفهوم کارخانه معماری در سازمان باید متعادل باشد، استفاده بیشازحد از این مفاهیم منجر به حذف خلاقیت و مهارتهای معمار شده و در مقابل استفاده خیلی کم از این مفاهیم منجر به دستیشدن فرایند و روش معماری میگردد.
در جمعبندی باید در نظر داشت که ایده «کارخانه معماری» و کاربردهای آن دارای موافقان و منتقدان جدی است و این ایده هنوز بهصورت جدی مورد آزمایش قرار نگرفته است، اما طرفداران آن معتقدند این ایده اگر حتی بهصورت کامل نیز محقق نشود، تأثیر خود را بر فرهنگ و تفکرات جامعه معماران خواهد گذاشت و زمینهساز پیدایش رویکردها و روششناسیهای جدید تعدیلشده (نسبت به ایدهآلهای کارخانه معماری) خواهد شد.
[1] Automation
[2] Semi-Automation