معماری سازمانی و پیچیدگی
آیا چنانچه جان زکمن میگوید علت اینکه معماری انجام میدهیم 1. پیچیدگی و 2. تغییرات است. بهعبارتدیگر آیا «پیچیدگی» آنقدر مهم و محوری است که فن و حرفه معماری سازمانی بر مبنای آن پایهگذاری شده است؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا مروری میکنیم بر اندیشهها و نظریههای جان زکمن و سپس به معماری در جهان VUCA می پردازیم.
جان زکمن توجه ویژهای بر اهمیت مدیریت پیچیدگی در سازمان و کسبوکار بهوسیله معماری سازمانی داشت، وی نوشتهها و سخنرانیهای زیادی دراینباره دارد و حتی در دیباچههایی که در کتابهای سایر نویسندگان صاحبنظر نیز نوشته است، بر پیچیدگی و تغییرات بهعنوان دو عامل اساسی برای برجستهشدن نقش معماری تأکید کرده است. وی میگوید:
«چالش دوران جدید در تغییر پارادایم کسبوکار به سمت پیچیدگی روبه گسترش، تغییرات شتابان و تحولات عظیم فناوری، سبب شده که دیگر امکان موفقیت با تفکرات گذشته ممکن نباشد. در گذشته کسبوکارها با مدل سادهای جهت تولید محصول/خدمت و سپس یافتن مشتری برای آن راهاندازی میشدند، اما امروزه و در عصر مشتریمحوری مدلهای نوین کسبوکار توصیه میکنند که اول مشتری خوب را شناسایی کنید و سپس به دنبال فراهمسازی خدمات و محصولات جذاب برای این مشتری خوب باشید! بجای اهمیت یکپارچگی از دید سازمان، یکپارچگی از دیدگاه مشتری اهمیت دارد، همه خدمات مرتبط و مهم برای مشتری باید در ویترین چیده شود تا مشتری با حق انتخاب خود، بهترین و جذابترین را برگزیند.»
به نظر جان زکمن، کسبوکارها در عصر اطلاعات بهمراتب پیچیدهتر و غیرقابلپیشبینیتر از عصر صنعتی هستند و هفت هزار سال تاریخ شناختهشده بشر حکایت از آن دارد که تنها راهبرد برای مدیریت پیچیدگی و تغییرات، معماری است.
جالب آنکه نتایج تحقیقی که بهتازگی توسط شرکت LeanIX انجام شده است، نشان میدهد 81 درصد از 1892 پرسششونده، راهحل مقابله با پیچیدگی فاوا را شفافیت وضعیت سیستمها و فناوریها و بهکارگیری چارچوبها و ابزارهای معماری سازمانی بهتر (مؤثرتر) دانستهاند. این نتایج بیانگر نقطه نظرات مشترک میان جامعه معماران و متخصصان از تاثیر معماری در مدیریت پیچیدگی سیستمها و سازمانها در عصر اطلاعات است.
جان زکمن در تبیین اهمیت معماری میگوید: «هر چیز پیچیدهای را که ممکن است از ذهن ما فراموش شود، باید بهخوبی مستند و توصیف شود؛ اگر نمیتوانید آن را توصیف و مستند کنید، لاجرم نخواهید توانست آن را بسازید! یا اگر موجود باشد نمیتوانید آن را تغییر و بهبود دهید. ترسیم و توصیف آن موجودیت با همه ابعاد و جوانب که به زبان ساده به آن معماری میگوییم، پیشنیاز ساخت (ایجاد)، تغییر (توسعه) یا مدیریت (کنترل) آن است. در اوایل ورود کامپیوتر به دنیای ما، ارزش کامپیوتر در بهتر، سریعتر، ارزانتر انجام دادن کارها بود؛ بهتر، به خاطر اینکه انسانها ممکن بود در اثر خستگی اشتباه کنند اما کامپیوترها یک کار را هزاران و هزاران بار یکسان و طبق یک فرمول انجام میدهند بدون اینکه خسته شوند یا اشتباه ناخواسته مرتکب شوند؛ سریعتر و ارزانتر به خاطر آنکه توان محاسبانی بالا و هزینه اندک مصرف، کامپیوترها را نسبت به نیروی کار انسانی وسیلهای بهصرفه و کارآمد میساخت، اما کامپیوترها هیچگاه نواقص فرایندی را اصلاح نمیکردند، آنها فرایندهای غلط را سریعتر و ارزانتر مکانیزه میکردند؛ همچنین کامپیوترها فرایندهای یکپارچهنشده و ناسازگار ازنظر اطلاعاتی را به همان شکل مکانیزه میکردند».
معماری سازمانی در جهان ووکا (VUCA)
یکی از کاربردهای مهم نظام معماری سازمانی در مکتب فکری سوم، معماری یک صنعت (صنعت بانکی، صنعت حملونقل چندوجهی، صنعت انرژی و…) یا یک اکوسیستم ملی-فراملی (شهر هوشمند، اقتصاد دانشبنیان، تعاملات اقتصادی منطقهای و…) است. باید توجه داشت که در معماری صنعت یا اکوسیستم، پیچیدگی عوامل تأثیرگذار در معماری آنچنان وسعت و ابعادی پیدا میکند که وضعیت ووکا ([1]VUCA) – وضعیت نوسانی و متلاطم، همراه با عدمقطعیت، آمیخته با پیچیدگی و پرابهام و گنگ – را تداعی میکند که رویکرد و راهبرد مواجه با آن نسبت به معماری عناصر داخلی یک سازمان کاملاً متفاوت است.
بدیهی است اهمیت پیچیدگی و تأثیر آن در معماری بر کسی پوشیده نیست؛ آنچه نیازمند تأمل و تحلیل بیشتر است، صحتسنجی مجدد فرضیه جان زکمن در مورد «محوریت» پیچیدگی و تغییرات بهعنوان علتهای بنیادین نیاز به معماری است. همچنین در مورد پیچیدگی مباحث مختلف و نقطه نظرات گوناگونی وجود دارد که نیازمند تأمل بیشتر است، چنانچه جمشید قراچهداغی – صاحبنظر برجسته تفکر سیستمی- معتقد است: «دلیلی که دنیا را بیشتر از پیش، پیچیده و آشوبناک میبینیم، بهکارگیری مفاهیم نامناسب برای فهم این مسائل است، آنگاهکه دانش و ابزار مناسب را به دست آوریم، دیگر پدیدهها پیچیده و آشوبناک نخواهند بود».
روشمندی معماری در مقابل چابکی
در دهه 1970 و 1980 فرایندهای کسبوکار بهطور متوسط هر هفت سال بازطراحی میشدند که این نرخ تغییرات بهراحتی توسط فناوری اطلاعات پشتیبانی میشد (سیستمهای اطلاعاتی با تغییرات فرایندها تغییر میکردند)، در دهه 2000 به بعد سرعت تغییرات بیشتر شد بهطوریکه بعضی از مدیران ادعا کردند هر سه ماه یکبار فرایندها بازبینی و در صورت نیاز تغییر میکند اما واحد متولی فناوری اطلاعات حداقل یک سال زمان نیاز دارد تا تغییرات کسب وکاری مصوب را در سیستمهای اطلاعاتی اعمال نماید (منبع).
با توجه به ویژگیهای قرن 21 ام و شتاب بیشازپیش تغییرات و ناپایداریها در کسبوکار و فناوری اطلاعات باید درباره میزان روشمندی معماری تأمل بیشتری صورت گیرد. بدین معنا که آیا اساساً شتاب تغییرات اجازه روشمندی و تبعیت از چارچوبها و استانداردها را به معماران میدهد؟ و آیا در جهان VUCA، روشهای چابک در معماری همانند داروی شفابخش میتوانند در ضمن حفظ اصول و بنیادهای نظام معماری، خروجیهای موردنیاز را در زمان مناسب تولید نمایند؟ یا اساساً باید به رویکردهای دیگری متوسل شد که مبتنی بر نسل جدیدی از روششناسیهای نتیجهمحور و تطبیقپذیر بنانهاده شدهاند.
ماهیت سیال معماری موجود و مطلوب
با توجه به ماهیت پیوسته در حال تغییر و تکامل سازمان، آنچه با عنوان معماری موجود یا مطلوب تعیین میشود نیز پیوسته در حال تحول و تغییر است؛ فراوردههای معماری که توصیفکننده وضعیت موجود هستند باید جهت تطابق با واقعیت، بهصورت پیوسته بهروزرسانی شوند، برای مثال مدل یا مستندی که چند ماه پیش دقیقاً معادل واقعیت موجود آن زمان بوده، ممکن است اکنون دیگر اعتبار نداشته باشد. همینطور وضعیت مطلوب نیز ثابت نیست، آن ورودیها و پیشفرضهایی که منجر به طراحی وضعیت مطلوب شده است نیز درگذر زمان تغییر میکند و لذا فراوردههای معماری مطلوب نیز باید در دورههای زمانی مشخص بازبینی شود. بر این اساس، آیا بازهم مدلسازی و مستندسازی وضعیت موجود عقلانی و امکانپذیر است؟
مهمتر از همه موارد گفتهشده، سازمان در یک مسیر یکنواخت حرکت نمیکند، گاهی به دلیل شرایط و رخدادهای بیرونی باید سریعاً واکنشی نشان دهد که نتیجه آن لزوم تغییر نقشههای معماری و برنامهریزیهای انجام شده بهصورت ضربتی و بدون اتلاف وقت است. با توجه به نکات مذکور، درباره فلسفه مستندسازی معماری موجود یا مطلوب در وضعیت نوسانی کسبوکارها باید بیشتر تأمل کرد و راه حلهای نوینی برای آن جستجو نمود.
[1] Volatility, Uncertainty, Complexity and Ambiguity